۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

رشد فکری و اخلاقی

رشد فکری و اخلاقی

 

عصر ظهور، دوران حیات طیبه و حیات معقول انسانی است؛ عصر حاکمیت عقلانیت و معنویت بر افراد و جوامع. دوره بهْ زیستی وکمال گرایی است که کمتر نظیری می توان برای آن تصور کرد. در این عصر، تمامی ظرفیت ها و استعدادهای فطری و عقلی انسان،شکوفا می شود و با تربیت اخلاقی و عقلانی او (تزکیه و تعلیم)، حیات نوینی فرا روی او گشوده می شود. به نوشته یکی از حکما: زمان ظهور دولت آن جناب  که زمان ظاهر شدن دولت ثانیۀ حق است  زمان ظهور و غلبۀ عقل است از روی باطنی آن که مقام ولایت است و به منزله روح است از برای روح ظاهری آن که مقام نبوت است.

تعلیم و تربیت انسان، دو بعد

اثرگذار در او، تقویت و رشد می یابد:

1) بعد اخلاقی؛ یعنی: تربیت و تزکیه انسان، رشد فضایل اخلاقی و انسانی، شکوفایی فطرت الهی، عبودیت و عبادت گری و معنویت گرایی انسان.

2) بعد فکری؛ یعنی: تعلیم و حکمت آموزی انسان، دانایی و روشنبینی او، اندیشه ورزی در مبدأ و معاد و تقویت خرد ورزی و فهم عمیق و واقعی محاسن اخلاقی.



جنبش سایبری سفیران موعود (عج) - http://safiran-e-mouood.blog.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد ابوعلی

تعلیم و تربیت قدسی

تعلیم و تربیت قدسی

 

انسان موجودی است کرامت یافته، با فطرت پاک الهی و سرشته شده با مکارم اخلاقی و خرد متعالی. این خلیفه حق بر روی زمین،ظرفیت و نیروی رشد و شکوفایی فوق العاده ای دارد که در پرتو آن، می تواند زندگی شکوهمندی را تجربه کند و در سطح است معنوی و الهی؛ « بعد فرهیخته ای » فراگیر و جهان شمول، هویت انسانی و الهی خود را بروز دهد. انسان مادی و دنیوی، دارای که هم او را به سمت کمال و تعالی برتر سوق می دهد و هم حیات زمینی او را سامان حقیقی می بخشد. در واقع حیات پاک و بی آلایش انسانی، تنها در گرو راهکارهای مدیریتی و تجربی نیست؛ بلکه اینها فقط برای چرخش بهینه بعضی از امور دنیوی است؛ یعنی،مربوط به سطح خُرد حیات. اما سطح کلان زندگی در دو بعد مادی و معنوی، نیازمند راهکار بنیادین و نظام جامعی است که انسان را از سطح نابه نجار و غیرحقیقی جدا کرده و در یک سطح برتر و کامل تری قرار می دهد؛ یعنی، انسان به آن هویت واقعی و اصیل خود نزدیک شده و در نظام جامع فکری و اخلاقی قرار گیرد و آن تعلیم و تربیت او در همه سطوح و مراحل زندگی است؛چنانکه همه ادیان آسمانی و پیامبران الهی به تزکیه و تهذیب انسان و تعلیم قدسی او در همه ابعاد و مراحل زندگی همّت گماشته اند.

 ادیان الهی  به خصوص دین مقدس اسلام  به این جنبه توجه ژرفی نشان داده و رسالت پیامبران و مصلحان را، اصلاح اخلاقی و معنوی انسان قرار داده و راهکار بنیادین و فراگیری ارائه نموده اند.

به نظر ما این نظام جامع و کامل، تنها در دولت اخلاقی مهدوی محقق شده و سامان می یابد. مؤلفه اساسی این نظام تربیتی وآموزشی، رسیدن انسان به بصیرت اخلاقی است تا تمامی ظرفیت ها و توانایی های او شکوفا گشته و بسترهای فرو روی او در ناراستیها، دشواری ها و آلودگی ها برچیده شود. تا انسان به این بصیرت و خردورزی اخلاقی والوهی نرسد و از رشد فکری واخلاقی هم نوا برخوردار نگردد، دامنۀ رنج ها و کاستی های او، گسترده تر شده و از حیات معقول و متکامل به دور خواهد بود.

در واقع اجتماع سالم در پرتو اخلاق سالم است؛ یعنی، اگر در یک جامعه فضایل اخلاقی رواج داشته باشد و اخلاق الهی بر آن حکم فرما شود، بی تردید آن جامعه از آرامش و سلامت بالایی برخوردار خواهد بود. اگر دنیای امروز در آتش نا امنی، تشویش و هرج و مرج می سوزد؛ اگر کابوس فساد و انحراف بر آن حکم فرماست؛ اگر دنیای امروز گرفتار کشمکش ها، فحشا، تجاوز و ده ها فتنه و فساد دیگر است؛ اگر دولت مردان همچون گرگ های درنده و خون آشام از ترس همدیگر خواب و آرام ندارند و پیوسته در اندیشه نابودی همدیگر هستند؛ اگر جوانان کشورها به انحراف جنسی آلوده شدهاند؛ اگر بی عفتی و بیبند و باری دامنگیر زنان و دختران غربی و شرقی گردیده است و همه و همه به علت عدم حکومت مکارم و فضایل اخلاقی در جامعه وبی توجهی به مبانی اسلامی و آداب انسانی در اجتماع است. اگر در اجتماع، ورع، پارسایی، تعاون، همیاری، انفاق، عفت، تواضع،حسن خلق، محبت و به طور کلی عدالت به معنای وسیع و جامعش حکم فرما باشد، این اجتماع همان مدینه فاضله خواهد بود که می توان در آن با فکری آسوده و به دور از وحشت زندگی کرد.



جنبش سایبری سفیران موعود (عج) - http://safiran-e-mouood.blog.ir

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد ابوعلی

تعلیم و تربیت در عصر ظهور

تعلیم و تربیت در عصر ظهور

یکی از پرسش های اساسی در مورد،(( عصر ظهور))   امکان اصلاح اخلاقی و تغییر و تحولات روحی و معنوی در انسان ها و دوری آنان از معصیت، فسادگری، جنایت و بیداد است؛ یعنی آیا انسان ها واقعاً خوب و صالح می شوند؟

بر اساس روایات پاسخ این سؤال، روشن و مثبت است؛ یعنی، در سایه تعلیم و تربیت و دانایی و پارسایی، آنان گام در جاده راستی و درستی می نهند و به رشد فکری و اخلاقی می رسند، در واقع اصلاح کامل و همه جانبه رفتار، اخلاق، پندار و گفتار انسان ها به دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در پرتو دولت اخلاقی مهدوی صورت می گیرد.

بیان چرایی و چگونگی این دگرگونی روحی و انقلاب اخلاقی، می تواند راهگشای بسیاری از پژوهش ها و رویکردهای معرفتی دربارة امکان اصلاح انسان و رفع مشکلات عدیدة بشر و تعلیم و تربیت او در همه سطوح باشد. بحث تعلیم و تربیت، منحصر در فعالیت های رسمی آموزش و پرورش  آن هم در سطح گروه سنی کودک و نوجوان  نیست؛ بلکه انسان در هر حال نیاز به تعلیم و تربیت دارد و این رسالت عظیم پیامبران و امامان بوده است. در نگاه روشنبینانه ادیان آسمانی، مهم ترین مانع رشد و تعالی انسان و فرو رفتن وی در کاستی ها و ناراستیها، عدم تعلیم و تربیت صحیح و الهی است و تنها راه نجات و سعادت او، قرار گرفتن تحت تعلیم و تربیت دینی است. تعلیم و تربیت صحیح و واقعی، در صدر اسلام و به دست نبی مکرّم و عترت پاک او، به اوج رسیده و در عصر ظهور و به دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شکوفا و بارور می شود؛ یعنی، انسان در پرتو رشد فکری و اخلاقی راه کمال و سعادت را می پوید و از گردنه های سخت کژی و انحراف عبور می کند. دست رحمت و نجات بخش الهی، انسان ها را از ورطه فساد و تباهی خارج می کند و در ساحل معنویت و نورانیت قرار می دهد.



جنبش سایبری سفیران موعود(عج)ا  - http://safiran-e-mouood.blog.ir


  .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد ابوعلی

علت غیبت امام مهدی چیست؟

خداوند نعمت هدایت را با وجود انبیاء و اولیاى خود کامل کرده و راه رسیدن به رستگارى رابه انسان ها نشان داده است. آن ها نه تنها راه سعادت را به مردم معرفى کردند بلکه دل سوزتر از پدرى مهربان براى نجات آنان کوشیدند و رنج کشیدند.
پیامبر گرامى اسلام ، خود و امام على را پدران امت معرفى فرموده است(1) و روشن است که دل سوزى پدر براى فرزندان خود قابل توصیف نیست. اما فرزندان ناسپاس، قدر پدران مهربان خود را نشناختند و چنان در مسیر غلط پیش رفتند که یازده تن از رهبران آسمانى خود را شهید کردند.
پیامبر اکرم در زمان حیات، دربارهٔ دوازده جانشین و امام بعد از خود با مردم سخن گفته بود و حضرت مهدی را معرفی کرده بود. امیرالمؤمنین و سایر امامان نیز دربارهٔ امام زمان و رسالتی که برعهده دارد، یاد کرده بودند.از این رو حاکمان بنى عباس درصدد بودند که مهدى موعود را به محض تولد از بین ببرند. آنان امام دهم و سپس امام یازدهم و خانوادهٔ ایشان را در محله اى نظامى در شهر سامرا منزل دادند و رفت و آمد هاى آنان را زیرنظر گرفتند تا درصورت امکان، امام دوازدهم را در همان کودکى به شهادت برسانند.
به سبب این قدرناشناسى و ناسپاسى و در خطر بودن جان آن حضرت، خداوند آخرین ذخیره و حجّت خود را از نظرها پنهان کرد تا امامت در شکلى جدید و از پس پردهٔ غیبت ادامه یابد. ادامه یافتن این غىبت نىز بر اثر باقى ماندن همان شرایط و عدم آمادگى مردم براى ظهور می باشد. اىن غىبت آن قدر ادامه مى ىابد که نه تنها مسلمانان، بلکه جامعهٔ انسانى شاىستگى درک ظهور و بهره مندى کامل از وجود آخرىن حجّت الهى را پىدا کند. در آن زمان، بشرىت عملی شدن وعده هاى الهى در مورد حکومت صالحان و برپاىى عدالت جهانى را به چشم خواهد دىد و هما نطور که پیامبر اکرم فرموده:« خداوند زمین را پر از قسط و عدل خواهد کرد، بعد از این که پر از ظلم و جور شده باشد .»(2)
امام على مى فرماىد:« زمىن از حجت خدا (امام) خالى نمى ماند. امّا خداوند، به علت ستمگرى انسان ها و زىاده رو ىشان در گناه، آنان را از وجود حجت در مىانشان بى بهره مى سازد.»(3)

امام باقر نىز فرموده اند: «قضاى حتمى خداوند است که اگر به بندهٔ خود نعمتى دهد، آن نعمت را از او نمى گىرد مگر آن که گناهى انجام دهد که شاىستگى داشتن آن نعمت را از دست دهد و اىن مطلب، مطابق با اىن سخن خداوند است.»(4) سپس ایشان آیات ٥٣ سورهٔ انفال و ١١ سورهٔ رعد را قرائت کرد.
از این سخنان درمیی​ابیم که تغىىر و تحول در امور مربوط به جامعه، قوانىن و سنت هاى خاص خود را دارد که باىد بدان ها توجه کرد؛ براى مثال، در جامعه اى که گرفتار بى عدالتى است، تصمىم ىک فرد ىا گروهى محدود براى برقرارى عدالت، اگر از همراهى دیگر افراد برخوردار نباشد، به نتىجه نمى رسد. گسترش علم و فرهنگ نىز همىن طور است. تنها زمانى دانش و فرهنگ ىک ملت پىشرفت و ترقّى مى کند که عموم افراد جامعه مشتاق و خواهان اىن پىشرفت باشند.
به همىن جهت قرآن کرىم مى فرماىد که تا اقوام و ملت ها تغىىر نکنند، خداوند نىز اوضاع و شراىط زندگى آنان را تغىىر نخواهد داد.



1-پیامبر اکرم(ص)فرمودند:«نَا وَ عَِلیٌّ اَبَوا هٰذِِه الۡاُمَِّة  من و على پدران این امتیم.»علل الشرایع، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲۷
2-غیبت طوسی، ص ٤
3-غىبت نعمانى، ترجمه، ص 20
4-تفسیر نورالثقلین، ج ٢، ص ٤
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پژمان علمدارزاده